در مورد افرادی به کار می رود که در انجام امور مختلف حد اعتدال را رعایت نمی کنند.
چون امیر تیمور، فارس را بگرفت و امیر منصور را بکشت، خواجه حافظ شیرازی را طلب کرد. چون حاضر شد، تیمور آثار فقر را در چهره او نمایان دید و گفت: ای حافظ من به ضرب شمشیر تمام روی زمین را خراب کردم تا سمرقند و بخارا را آباد کنم.
تو آن را به یک خال هندو می بخشی و میگویی: «اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را * به خال هِندویش، بخشم سمرقند و بخارا را.» حافظ پاسخ داد: همین بخشیدنها مرا به این روز انداخته است.
1. بخشش در حدّی پسندیده است که باعث نیازمندی بخشنده نشود.
2. افراط و تفریط در هر چیزی حتی بخشش نیز ناپسند است. پس این ضرب المثل زبان حال کسی است که بر اثر افراط در بخشش و گشاده دستی به فقر و هلاکت مبتلا شده است.
از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !
منتظر نظرات سازنده شما هستیم !
ممنون از نگاه های قشنگتون !
اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :
در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن میریختند، حمام بخار میکرد و صدا خیلی خوب در حمام میپیچید.
یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در حمام نیست
در مورد افرادی به کار می رود که به دیگران پند و اندرز بیهوده می دهند.
روزی مرد نادانی به همراه الاغش که خورجین سنگینی بر پشتش بسته بود به قصد فروش کالایش به طرف شهر دیگری حرکت کرد.
عبارت مثلی بالا به عقیدۀ استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضای را به نحوی درست کردن است. به گفتۀ علامه دهخدا، از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود.
آنچه نگارنده را به تعقیب و تحقیق در پیدا کردن ریشۀ تاریخی این ضرب المثل واداشت وجود کلمۀ ماست یعنی این ماده خوراکی لبنیاتی در آن، و ارتباط آن با مداهنه و اغماض و رفع و رجوع کردن امور مورد اختلاف بوده است که خوشبختانه پس از سالها پرس و جو و تحقیق و جویندگی و یابندگی رسید.
قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که در عصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد
وقتی کسی در جمع مردم یا در مکانی یکی بالاجبار پشت به یکی می ایستد یا می نشیند از اینکه پشت به کسی می باشد از آن شخص عذرخواهی می کند.
شخص هم در جواب میگوید خواهش می کنم عیب ندارد و به کنایه میگوید:
راحت باش گل پشت و رو ندارد
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻠﮏ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ ﻭ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﭘﺎﻣﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ
به کسی می گویند که بدون فکر و تامل کافی دست به کاری عجولانه بزند !
در گذشته
وقتی کسی کاری را که قرار است انجام بدهد خراب می کند میگویند دسته گل به آب داد.
در سالهای دور زبان به زبان یا به قول معروف سینه به سینه به گوش ما رسیده؛ جوانی ساکن یکی از آبادیهای ساکن شهرکرد