آسان بیاموز !

از صفر تا صد آفیس ، ویندوز ، فتوشاپ و بورس را با ما در کمترین زمان بیاموزید !

نماز صبح معاویه و شیطان

۳ نظر

 

نماز صبح معاویه و شیطان


معاویه همه روزه برای نماز جماعت صبح بیدار می شد. هیچ روزی نماز جماعت صبح او فوت نشده است!
تا اینکه روزی شیطان را در خواب دید و به او از سعادت خویش تذکر داد که من جمله آن است که هنوز نماز صبح من به جماعت فوت نشده است.
شیطان گفت: من از تو مراقبت میکنم و نمیگذارم در خواب بمانی.
معاویه گفت: تو باید مردم را از سعادت باز داری نه آنکه موجبات سعادت آنها را فراهم نمایی و آنها را برای نماز صبح بیدار کنی.
شیطان گفت: من حساب کرده ام در هر مرتبه ای که تو بر مردم امامت نمایی هزاران نماز مردم را باطل می نمایی و آنها را جهنمی می کنی. پس چطور راضی شوم که بگذارم چنین وسیله عصیانی بر چیده شود و تو در خواب بمانی که مردم فرادا نماز بخوانند و بعضی از نمازهای آنها صحیح واقع شود و به ثواب کامل نماز صبح نایل گردند!

 

منبع هونل

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۲ ۰

نماز مرد و شیطان

۰ نظر

داستان نماز جماعت و دغدغه شیطان

نماز مرد و شیطان


روزی روزگاری بود...
مردی بود که همیشه برای خواندن نماز به مسجد می رفت.
شبی آماده شد و لباس آراسته پوشید و راهی مسجد شد.
از قضا آن شب باران تندی شروع به باریدن کرده بود.
و چون زمین خیس بود مرد در بین راه به زمین خورد و تمام لباس هایش کثیف و گلی شد.
پس به خانه برگشت و لباس هایش را عوض کرد و دوباره به راه افتاد.
اما چند قدم بیشتر بر نداشته بود که پایش سر خورد و دوباره زمین خورد و باز راهی منزلش شد و لباس هایش را عوض کرد و به راه افتاد.
این بار مردی را دید که فانوسی به دست گرفته بود و خواستار آن بود که مرد را تا مسجد همراهی کند.
آن دو با هم به راه افتادند و چون به در مسجد رسیدند مرد به آن شخص فانوس به دست تعارف کرد که اول او وارد مسجد شود اما آن شخص امتناع می کرد و وارد نمی شد.
مرد از او پرسید که دلیل این همه اجتناب او از مسجد چیست؟
آن شخص در پاسخ گفت: دلیل آن است که من شیطانم.
مرد کمی ترسید و گفت: اگر تو شیطانی ، پس چرا مرا تا در مسجد همراهی کردی؟
شیطان گفت: بار اولی که به مسجد می آمدی من باعث شدم که زمین بخوری.
و چون تو دوباره تصمیم گرفتی که به مسجد بروی، خداوند تمام گناهانت را آمرزید.
و من هم دوباره کاری کردم که به زمین بخوری اما چون قصد کردی که باز به مسجد بروی، خداوند گناهان پدر و مادرت را نیز آمرزید
و من ترسیدم که اگر باز باعث شوم که تو به زمین بخوری و تو دوباره به مسجد بروی، خداوند گناهان فامیل و خاندانت را نیز بیامرزد.
این بود که گفتم تو را تا در مسجد همراهی کنم تا به سلامت به مسجد برسی.

 

منبع هونل

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۱ ۰

داستان زیبا و آموزنده استجابت دعای تو یا او

۰ نظر

داستان زیبا و آموزنده استجابت دعای تو یا او

 

یک کشتی گرفتار دریای طوفانی شد و غرق شد و تنها دو تن از سرنشینان این کشتی که شنا بلد بودند توانستند خود را به یک جزیره خشک کوچکی برسانند. این دو نفر دو دوست قدیمی بودند. به جزیره که رسیدند فهمیدند راهی برای نجات در این جزیره ندارند جز اینکه به درگاه خداوند دعا کنند تا آنان را نجات دهد. برای اینکه بفهمند دعای چه کسی مؤثرتر است، جزیره را به دو قسمت تقسیم کردند و هر یک در بخش خود شروع به دعا کردند.

مرد اول از خدا غذا خواست. صبح روز بعد، یک درخت پر از میوه را در کنار خود دید. مرد خوشحال شد و مشغول خوردن میوه‌ها شد. قلمرو مرد دوم همانطور خشک و لم یزرع باقی ماند و چیزی عایدش نشد.

پس از یک هفته، مرد اول احساس تنهایی می‌کرد و از خداوند طلب یک همدم کرد. روز بعد کشتی دیگری غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به طرف جزیره شنا کرد و به مرد اول رسید. در طرف دیگر جزیره، مرد دوم چیزی نداشت.

چیزی نگذشته بود که مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس، و غذای بیشتر کرد. روز بعد، انگار که سحر و جادویی شده باشد همه چیزهایی که مرد اول خواسته بود برایش فراهم شده بود. با این حال، مرد دوم هنوز هیچ چیز برایش آماده نشده بود.

در نهایت، مرد اول دعا کرد که یک کشتی به جزیره برسد تا او و همسرش بتوانند جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد، یک کشتی در سمتی از جزیره که مربوط به مرد اول بود لنگر انداخت. مرد اول با همسرش سوار کشتی شدند و تصمیم گرفت مرد دوم را تنها در جزیره رها کند.

مرد اول فکر کرد که دوستش شایسته دریافت نعمت‌های خداوند نیست چون به هیچ یک از دعاهای او پاسخ داده نشده بود.

وقتی کشتی در حال ترک جزیره بود، مرد اول صدایی غرش وار از آسمان‌ها شنید: «چرا دوست خود را در جزیره تنها می‌گذاری؟» مرد اول جواب داد: «این نعمات برای من است چون من بودم که برای دریافت آنها دعا کردم. دعاهای دوستم مستجاب نشد پس سزاوار چیزی نیست.»

صدا با حالتی توبیخ‌گونه به او گفت: «تو اشتباه می‌کنی! دوست تو تنها یک دعا کرد که به من به آن پاسخ دادم. اگر دعای او را مستجاب نمی‌کردم، تو هیچ یک از این نعمت‌ها را دریافت نمی‌کردی.» مرد اول گفت: «به من بگو دوستم چه دعایی کرده بود که من باید همه این ها را مدیون او باشم؟» صدای آسمانی گفت: «او دعا کرد که به همه دعاهای تو پاسخ داده شود.»

همه می دانیم که نعماتی که به ما عطا می‌شوند فقط نتیجه دعاهای ما نیست بلکه عامل اصلی آن دعاهای دیگران در حق ماست. برای دوستان خود ارزش قائل شوید و کسانی که شما را دوست دارند تنها نگذارید.

 

منبع هونل

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۰ ۰

بلندترین آبشارهای دنیا کدام اند ؟

۰ نظر

به هر گوشه‌ای از طبیعت که نگاه می‌کنیم خلقتی وجود دارد که زیبایی، شگفتی، ابهت و جذابیتش ما را متعجب کرده و به فکر وامی‌‌دارد. آسمان، ابرها، خاک، گیاهان، باران، برف، صاعقه و... هر کدام از زیبایی‌های طبیعت به شمار می‌روند اما در این میان آبشارها با عظمت بی مانندشان از جمله جاذبه‌هایی هستند که طبیعت گردان همیشه و همه جا علاقه‌ی خاصی به آن‌ها داشته‌اند. در این مقاله قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بلندترین آبشارهای جهان آشنا کنیم که رسیدن به بعضی از آن‌ها بسیار سخت و دشوار است، پس تا انتهای این مقاله ما را همراهی کنید.

۰ ۰

دور افتاده ترین نقاط زمین

۱ نظر

در منتهی الیه این کره خاکی، سرزمین هایی وجود دارند که مردمان آنها آداب و فرهنگ خاص خود را حفظ کرده اند؛ به این دلیل که ارتباط چندانی با بقیه دنیا ندارند. در این گوشه های زمین که از استرالیا تا خاورمیانه گسترده شده اند، راه ارتباطی بسیار محدود است و برای گذران یک شب، باید موانع زیادی را پشت سر گذاشت. شاید نام این مکان ها هرگز به گوش شما نخورده باشد ...

۱ ۰

نمدن بابل

۰ نظر

تمدن بابل

تمدن بابل و شاهان آن کمابیش به افسانه‌ها راه یافته‌اند. بابلیان را مبدع و مخترع بسیاری چیزها می‌دانند و فراوان کرده‌های بابلیان است که تا امروز به جا مانده‌است. از جمله ۱۲ بخش کردن روز و وضع هفته به عنوان بخش زمان.

نام بابل که شهر اصلی این تمدن بود به معنی شهر مقدس است، هر چند در تورات و منابع شیعه از آن به زشتی یاد شده و بر آن نفرین رفته‌است.

پردیس های آویزان بابل از عجایب هفتگانه‌ی دنیای قدیم بوده و کنارش دیوارهای حصار بابل از شهرتی همطراز برخوردار است. دیوارهایی که چنان عریض بود که ارابه‌ای را می‌شد بر فراز آنها راند.

سرانجام امپراتوری قدرتمند بابل به دست کوروش بزرگ در سال ۵۳۸ ق.م. گشوده شد. سرانجام بابل بخشی از شاهنشاهی هخامنشی گردید. کورش بزرگ به یهودیان امکان داد به سرزمین خویش باز گردند، شماری از آنان به سرزمین ایران کوچ کردند.

 

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۰ ۰

هخامنشیان

۰ نظر

هخامنشیان کیستند؟

 

هخامنشیان (۳۳۰-۵۵۰ قبل از میلاد) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ طایفه‌ پاسارگاد  از طایفه‌های پارسیان بوده‌است.

۰ ۰

داستان ضرب المثل اگر خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان

۱ نظر

داستان ضرب المثل اگر خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان

کاربرد ضرب المثل اگر خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان:


در مورد افرادی به کار می رود که به دیگران پند و اندرز بیهوده می دهند.
 

داستان ضرب المثل اگر خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان:


روزی مرد نادانی به همراه الاغش که خورجین سنگینی بر پشتش بسته بود به قصد فروش کالایش به طرف شهر دیگری حرکت کرد.

۰ ۰

منشور کوروش یا منشور حقوق کوروش ؟ (#با_اعضا)

۰ نظر

باسلام خدمت همه دنبال کنندگان عزیز ...

ما قبلاً در یک پست در مورد منشور کوروش توضیحی مختصر دادیم و اتفاقا یکی از دوستان این پست ما را نقد نموده اند !

همان طور که قبلا نیز گفتم این وبلاگ وسیله ای برای شماست تا صدای شما را بلندتر کند !

منبع این متن در آخر متن توسط دوست عزیز ما ( آقای مهدی رضوانی ) آمده است ...

لازم به ذکر است که این وبلاگ تنها برای بالا بردن اطلاعات شماست و همه مطالب با منبع وارد می شود و از آنجایی که این بنده حقیر مبری از اشتباه نیستم پس لطفا با توجه به مطلب و منبع آن ، از آن استفاده کنید !

 

 

سلام علیکم.

استاد لوید لولین جونز استاد دانشگاه ادینبورگ مینویسد:منشور کورش منشور حقوق بشر نیست و پروپاگاندا ( یعنی:تبلیغات به خصوص تبلیغات مغرضانه و فریب دهنده) می باشد.


 

a barrel of clay inscibed with babylonian cuneiform ,the cyrus cylinder is an important piece of persian propaganda.it declares that cyrus the great found favour with the babylonian god marduk,who championed the persian king as the liberator of the oppresed babylonians .the reality of cyus conquest of babylon.may have been quite different.today the iranians often hail the cyrus cylinder as the first declaration of human rights ,althouth in reality there is nothing in the text that suggests this concept.


استوانه سفالی نگاشته شده با خط میخی بابلی -استوانه کورش- بخش مهمی از پروپاگاندای پارسی (فریب تبلیغاتی ) است.آن اعلام می کند کورش کبیر به وسیله خدای بابلی مردوک عنایت یافت . که از شاه پارس به عنوان آزاد کننده بابلی های مظلوم دفاع کرد.واقعیت کورش فاتح بابل ممکن است کاملا متفاوت باشد .امروزه ایرانی ها اغلب استوانه کورش را اولین اعلامیه حقوق بشر می نامند.اگرچه در واقع در متن چیزی نیست که حاکی از این برداشت باشد.

source:The Great Empires of the Ancient World,edited by Thomas Harrison,The J. paul Getty Museum, Los Angeles.chapter 4 :the first persian empire 550-330,page 104

Author of this chapter:professor Lloyd Llewellyn-Jones

منبع:کتاب امپراتوری های بزرگ جهان باستان به ویرایش استاد توماس هریسون از دانشگاه لیورپول نشر موزه گتی لس آنجلس

فصل چهارم :نخستین امپراتوری پارسی ۵۵۰ تا ۳۳۰ قبل از میلاد صفحه ۱۰۴

نویسنده این فصل:استاد لوید لولین جونز از دانشگاه ادینبورگ

 

با تشکر از شما 

#با_اعضا1 #مهدی_رضوانی

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۰ ۰

فراماسونری در ایران

۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 تاریخ شکل‌گیری فراماسونری در ایران :

اشاره:
از تاریخ شکل‌گیری پدیده‌ای به نام «فراماسونری» در جهان تا ورود آن به ایران، چندان طولی نکشید. اگر دوره شکل‌گیری نوین فراماسونری را ابتدای سده هجدهم میلادی بدانیم، پس باید فاصله ترویج آن در ایران را بسیار ناچیز دانست. این تحقیق می‌کوشد تا سیر شکل‌گیری و رشد فراماسونری در ایران را به اختصار مورد بررسی قرار دهد.معنا و مفهومواژه‌ فراماسون (Franc – mason) فرانسوی و فریمیسن (Free mason) انگلیسی، از دو واژه Franc = Free، به معنی آزاد و Mason به معنی بنّا،‌ ساخته شده و بر روی هم به معنای بنّای آزاد است؛ اما در اصطلاح به کسی می‌گویند که عضو فراماسونری باشد که سازمانی است سیاسی که در سده‌ هیجدهم در انگلستان پدید آمده و در بیشتر کشورهای جهان ریشه دوانده است.طبق اصطلاح ذکر شده، بنّایان آزاد، از هنری پراهمیت و مورد نیاز جامعه بهره‌مند بودند، از این رو خود به خود اسرار حرفه و هنر خود را در میان خویش نگاه می‌داشتند و علامت‌های قراردادی داشتند و به انجمن‌هایی صنفی وابسته بودند که به صورت پنهانی فعالیت می‌کردند. این‌گونه انجمن‌های فراماسونگری روزگار پیشین را بعدها«ماسونگری عملی» Operative Masonry نامیدند، ولی در سده‌های بعد، کم‌کم بنّایان و افزارمندان آزاد در این انجمن کم شدند و اکثریت ثروتمندان، بلندپایگان، سرشناسان و اندیشه‌گران، جایشان را اشغال کردند و انجمن‌های مذکور صبغه عملی خود را از دست دادند و رنگ «نظری» به خود گرفتند و به Speculative Masonry (فراماسونگری نظری) مبتلا شدند.

دیرینگی

تاریخ و دیرینگی فراماسونری، از نکات رازآلود و مبهم است که این رازآلودگی و ابهام، بیش از هر چیز معلول اقوال گوناگون در مورد آن است. در زبان‌های فرنگی، کتاب‌های پرشمار در این مورد نوشته‌اند.

تا سال ۱۹۶۳،‌ شصت هزار نوشته در این موضوع چاپ و پخش شد که همین پرشماری، موجب پدید آمدن فرهنگ‌نامه بزرگ فراماسونری شد, در این فرهنگ‌نامه بزرگ، در زیر نام «فریمیسنری» در شرحی، آمده است:«کسانی که تاکنون درباره فریمیسنری پژوهش کرده‌اند، هیچ یک نتوانسته‌اند تاریخ بنیانگذاری آن را به درستی به دست بدهند، زیرا نخستین اسناد فریمیسنری، از میان رفته است.

ابهامی که درباره فریمیسنری در ذهن مردم هست، از دو جاست: یکی این که دستگاه از همان آغاز بنیانگذاری، با رازها و رمزهای ویژه خویش هم‌آغوش بوده است. دیگر این‌که نخستین کسانی که درباره آن چیز نوشتند، بر جنبه رازآمیز آن افزوده‌اند. این‌جاست که تاریخچه بنیانگذاری فریمیسنری با افسانه‌هایی که گاه خنده‌دار است، درآمیخته است.»

عده‌ای تاریخ بنیانگذاری آن را به دوران حضرت سلیمان پیامبر (ع) برگردانده‌اند و معتقدند که بُخت النصر رئیس لژ آن گردید و برخی هم بانی آن را کوروش دانسته‌اند و معتقدند که وی پس از گشودن بابل، لژ فریمیسنری را بنیان نهاد. با این همه اما، پیشینه واقعی فراماسونری را باید در طریقت رازآمیز کابالا و سازمان‌های یهودیان مخفی مستقر در کشورهای مختلف اروپایی، از جمله انگلستان و اسکاتلند جست‌وجو کرد.

از این زاویه نگرش، فراماسونری را باید تداوم جریانی دانست که با تکاپوهای دسیسه‌گرانه الیگارشی یهودیان اسپانیا در نیمه دوم سده سیزدهم میلادی آغاز شد و در سده‌های پسین میراث و سنن آن تداوم یافت. این جریان در سده هفدهم، برخی سازمان‌های پنهان و توطئه‌گر را آفرید که به عنوان پیش‌نمونه‌های فراماسونری شناخته شوند.

آنچه مسلم است این‌که در سده‌های میانه، سنگ‌تراشان و بنایانی زندگی می‌کردند که شهر به شهر می‌رفتند و هر کجا که بدانان نیازمند بودند، به کار سرگرم می‌شدند؛ این صنف در میان خودشان نشانه‌هایی داشتند که بدان نشانه‌ها، یکدیگر را می‌شناختند و یا خود را به یکدیگر می‌شناساندند. از اسنادی که در دست است، برمی‌آید که اینان از سده‌ چهاردهم شکل گرفتند و در سده‌ پانزدهم و شانزدهم، انجمن‌هایی را بر پا کردند؛ به ویژه در سال ۱۶۴۶،‌ یک انجمن برادری در اروپا بوده که اعضای آن را بنایان آزاد و پذیرفته شده (Free And Accepted Mason) می‌خواندند.

در آغاز سده هفدهم، انجمن بنایان، برخی افراد را به عضویت افتخاری می‌پذیرفتند و در سال ۱۷۱۷، چهار انجمن بنایان در لندن بر پا بوده است. واقعیت آن است که تاریخ بنیانگذاری فراماسونری به مفهوم نوین آن را باید در آغاز سده هجدهم دانست. تاریخ‌نویسان انگلیس، مادر لژهای ماسونی جهان را لژ انگلستان می‌دانند که در سال ۱۷۱۷ در لندن گشایش یافت.

لژ لندن با لژهای اسکاتلند و ایرلند ارتباط یافتند و در سال ۱۷۲۵ نخستین لژ بزرگ پدید آمد. سازمان‌های فراماسونری که به آهستگی در جهان ریشه دوانید، همگی از شاخه‌های سه لژ معتبر اسکاتلند، لندن و ایرلند بوده است. کوتاه سخن آن‌که ریشه این مسئله در دوره جدید را باید در پیوند انگلیسی – یهودی یافت که در اندک زمانی در سراسر کشورهای جهان و ازجمله ایران، ریشه دوانید.

ایران و فراماسونری

در ایران، به جای فراماسونری، ‌اصطلاح مجمع فراموشان، خانه‌ فراموشان، فراموشخانه، مجمع فرامیسان و کارخانه و به جای فراماسون، فرامیسین و فرامیسن به کار رفته است. بعد از آن‌که در سال ۱۷۳۵،‌ نخستین لژ فراماسونری در کلکته هند، بنیان نهاده شد و این مکان، محلی جهت ترویج فراماسونری در آسیا و به ویژه ایران گردید، برخی از ایرانیان که به هند می‌رفتند، در این لژ‌ها راه می‌یافتند و در بازگشت به ایران، بیشتر در فارس و اصفهان، زمینه ‌پخش و پراکندن اندیشه‌های ماسونی را آن هم بیشتر در میان گروهی معین از مردم فراهم می‌کردند.

گروهی دیگر از ایرانیان که برای بازرگانی، به خاک عثمانی و مصر می‌رفتند، در آن اماکن، با فراماسون‌های فرانسوی آشنا می‌شدند و در قاهره و استانبول، با آموزش‌هایی که بدانان می‌دادند، به ایران بازمی‌گشتند و آوازه‌گر فراماسونری می‌شدند. در روسیه نیز افرادی مانند میرزا فتحعلی آخونداوف که از ایرانیان مقیم آن دیار بود، بر پا کردن انجمن‌های ماسونی را چاره‌ دردهای ایران می‌پنداشت.

ایرانیان؛ در دامی به نام فراماسونری

حس کنجکاوی ایرانیان درباره فراماسونری، از اوایل قرن نوزدهم مورد توجه عده‌ای از جهانگردان قرار گرفت. جیمز فریزر که در سال‌های ۱۸۲۱ و ۱۸۲۲ و همچنین در سال ۱۸۳۳، مسافرت‌های مکرری به ایران کرده است، می‌نویسد:«کمتر سازمان یا نهاد اروپایی به اندازه‌ فراماسونری حسّ کنجکاوی شرقی‌ها را برانگیخته است. جنبه‌ سرّی و اسرارآمیز آن، موجب برانگیختن تخیّلات آن‌ها می‌شود و به ویژه در ایران که صوفی‌گری یا اندیشه آزاد مذهبی رواج دارد، فراماسونری بیشتر جلب توجه کرده است.

اطلاعاتی که آن‌ها درباره‌ فراماسونری اروپا به دست آورده‌اند…، این تخیل را در آن‌ها به وجود آورده است که با پیوستن به این مجمع اخوت، آن‌ها به بسیاری از دانش‌ها و رمز و رازهای عرفانی و ماوراءالطبیعه که از دسترس دیگران خارج است، دست خواهند یافت و من کمتر ایرانی را یافته‌ام که پس از شنیدن این مطالب اغواگرانه، برای فراماسون‌ شدن، تمایل نشان ندهد.»در این راه، افراد متعددی، نقش اساسی داشته‌اند که به اختصار در ادامه به نام برخی از آنان اشاره می‌نماییم.

فراماسونرهای ایرانی

احتمالاً برای نخستین بار، دو تن به نام‌های سیدعبداللطیف و میرزا ابوطالب درباره فراماسونری اطلاعاتی را کسب کرده‌اند. این اطلاعات – همانگونه که پیشتر گفته شد – از طریق انگلیسی‌ها و در هند کسب شده بود. میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی نیز اولین ایرانی بود که در انگلستان به فرقه ماسونی پیوست. دومین ایرانی که در انگلستان فراماسون شد، میرزا صالح شیرازی بود. او یکی از پنج محصّلی بود که در سال ۱۸۱۵ از طرف شاهزاده ولیعهد، عباس میرزا، به لندن اعزام شد.

عسکرخان افشار دومی نیز نخستین ایرانی است که در فرانسه به انجمن ماسونی پیوست. از دیگر فراماسونرهای ایرانی باید به میرزا سید جعفرخان فراهانی معروف به مشیرالدوله اشاره نمود که در سال ۱۸۱۷ در لندن به عضویت فراماسونری درآمد. تقریباً در همین ایام نیز سه شاهزاده ایرانی که فرزندان حسینعلی میرزا فرمانفرما بودند، به نام‌های رضا قلی‌ میرزا، نجفعلی میرزا و تیمور میرزا؛ با گریختن از ایران و رفتن به لندن، رسماً به جرگه فراماسونرها درآمدند. ابوطالب فرخ‌خان امین‌الدوله کاشی که از غلامان فتحعلی‌شاه به شمار می‌آمد نیز در پاریس به لژ فراماسونی گراندریان پیوست.

بی‌گمان باید نخستین کسی که انجمنی‌ همانند فراماسونری را در ایران بر پا کرد، میرزاملکم‌خان ناظم‌الدوله ارمنی جلفایی اصفهانی دانست. ملکم‌خان برپاکننده فراموشخانه بود، اما برای حفظ ظاهر و برخی ملاحظات سیاسی، جلال‌الدین میرزا، از فرزندان فتحعلی‌شاه را رئیس فراموشخانه کرد.

از دیگر فراماسونرهای ایرانی، می‌باید به میرزا عباسقلی‌خان آدمیت اشاره نمود که با تأسیس جامع آدمیت، به نوعی به امتداد تأسیس فراموشخانه ملکم‌خان پرداخت. همچنین باید تأسیس انجمن اخوت به دست حاج میرزا محمدحسن اصفهانی مشهور به صفی‌علی‌شاه را هم در این راستا ارزیابی کرد.ازجمله دیگر ایرانیان فراماسونر باید به افرادی مانند میرزا علی‌خان ظهیرالدوله، شیخ محسن‌خان معین‌الملک، شیخ محسن‌خان مشیرالدوله، میرزا نصرالله‌خان نائینی، میرزاصادق‌خان امیری فراهانی (ادیب الممالک) و … اشاره نمود.

عصر پهلوی؛ عصر رشد قارچ‌گونه فراماسونری

عصر پهلوی‌ها و به ویژه پهلوی دوم را می‌باید عصر رشد قارچ‌‌گونه فراماسونری در ایران دانست. در این دوره، اندیشه فراماسونری، به شکل بسیار نظام‌مند و هدفدار به کار خود ادامه داد، به گونه‌ای که در رأس حکومت می‌شد فراماسون‌های زیادی را دید. محمدعلی فروغی مشهور به ذکاء‌الملک که به عنوان نخست‌وزیر رضاشاه و اولین نخست‌وزیر محمدرضا شاه به شمار می‌رفت، خود از فراماسون‌های نامی آن دوران به شمار می‌رفت.

سیدحسن تقی‌زاده نیز از فراماسون‌های پیشینه‌دار و از کسانی است که به لژ بیداری ایران پیوست و بعدها نیز از لژهای دیگری هم سر درآورد. با این همه اما، اوج‌گیری فراماسونری در ایران دوره پهلوی دوم را باید همزمان با اوج‌گیری محمدرضا پهلوی به قدرت دانست. محمدرضا شاه در واقع رهبر عالی فراماسونری ایران به شمار می‌رفت که حتی انتصاب جعفر شریف‌امامی در رأس تشکیلات ماسونی، به دستور او بوده است. این سند ساواک که ۱۸/۷/۱۳۴۷ نوشته شد، دلیلی واضح بر مدعای فوق است:

«… در شرفیابی که آقای دکتر سعید مالک به حضور شاهنشاه آریامهر حاصل نموده، به منظور ریاست یکی از آقایان دکتر منوچهر اقبال، دکتر سیدحسن امامی و مهندس شریف‌امامی، پیشنهاداً به شرف عرض رسانیده … شاهنشاه آریامهر، آقای مهندس شریف‌امامی را جهت سرپرستی لژ بزرگ ایران انتخاب فرمودند…».۲۱

همچنین در سند دیگر ساواک در ۱۷/۷/۱۳۵۱ آمده است که:«برای احداث ساختمان فراماسونری در اطراف شهریار تهران – مبلغ ۹ میلیون تومان هزینه برآورد شده که از آن مبلغ، ۴ میلیون تومان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر اعطاء … [کرده‌اند]».

همین‌طور در سند دیگر ساواک مورخ ۲۸/۴/۱۳۴۹ می‌خوانیم:«شاهنشاه آریامهر پس از مراجعت از مسافرت خارج از کشور، در مورد فراماسونری به آقای مهندس شریف امامی فرموده‌اند: «وضع در چه حال است؟ این پولدارها و گردن‌‌کلف‌‌هایی که هستند، چه می‌کنند؟ پول جمع کنید ساختمان بسازید، زمین را هم من می‌دهم». این سخن محمدرضا، حکایت از حمایت عمیق وی از این جریان دارد. وی جهت تمرکز لژهای پراکنده فراماسونری موجود در ایران، «لژ بزرگ ایران» ۱به ریاست شریف‌امامی تشکیل داد.

سند مورخ ۳۰/۱۱/۱۳۵۵، وضع فراماسونری ایران را پیش از تأسیس «لژ بزرگ ایران» چنین توضیح می‌دهد:«… قبل از این‌که لژ بزرگ ایران تشکیل گردد، لژهای فراماسونری منظم ایران به سه گروه تقسیم می‌شدند: الف: لژهای تابع تشکیلات ماسونی انگلستان … ب: لژهای تابع تشکیلات ماسونی فرانسه … پ: لژهای تابع تشکیلات ماسونی آلمان… اما به دنبال تشکیل لژ بزرگ ایران، ترکیب رهبران لژ به شکلی صورت گرفت که مهندس شریف‌امامی از لژهای آلمانی، دکتر حسن امامی از لژهای انگلیسی و دکتر احمد علی‌آبادی از لژهای فرانسوی، در رأس لژ بزرگ ایران واقع [شدند] …».

نفوذ بی‌حد و حصر فراماسونری در ایران، تنها در حصار نفوذ پادشاه و نخست‌وزیر مملکت محصور نماند، بلکه سایر ارکان کشور نیز به تبع از پادشاه خود، به گسترش این تفکر و تشکیلات دامن می‌زدند. حتی در مجلس فرمایشی زمان شاه نیز بیشتر نمایندگان مجلس و رؤسای کمیسیون‌های وقت ریاست مجلس، از بین فراماسون‌ها انتخاب شدند. سند مورخ ۱۲/۷/۱۳۴۸ ساواک، مؤید این مدعا است:

«… در انتخابات داخلی سال گذشته مجلس شورای ملّی، عملاً همه فراماسون‌های وابسته به گروه اکثریت، مقامات هیئت رئیسه و هیئت رئیسه کمیسیون‌ها را حائز گردیدند که این موضوع در میان نمایندگان غیر فراماسونی اثر فوق‌العاده بدی به جای گذارده و اکنون نیز گفته می‌شود که در انتخابات سال جاری نیز همه مقامات مذکور را در درجه اول، نمایندگان وابسته به فراماسون‌ها اشغال خواهند نمود. ضمناً اسامی نمایندگان فراماسونری به شرح زیر معروض و در رأس آن‌ها عبدالله ریاضی، رئیس مجلس شورای ملّی قرار گرفته و مدت دو سال است که به گروه فراماسونری شریف‌امامی رئیس مجلس سنا پیوسته است…».

غیر از مجلس، هیئت‌وزیران را نیز باید معرکه‌ای جهت جولان دادن فراماسونرها دانست، به ویژه آن‌که در کابینه دوم شریف‌امامی در تابستان ۱۳۵۷، حدود هفت وزیر کابینه وی از اعضای رسمی فراماسونری به شمار می‌آمدند.

کوتاه سخن آن‌که دوران سلطنت محمدرضا شاه را باید دوره اوج‌گیری و تسلط بی‌حد و حصر فراماسونرها در ایران دانست که دائره شمول آن از پادشاه مملکت تا نمایندگان مجلس را شامل می‌شد.

نتیجه

یکی از پژوهشگران می‌نویسد:«فراماسون‌ها همیشه در همه جای جهان در پی مردمِ متوسطِ اندکْ‌همتِ کوته‌نظرِ ظاهرپرست گشته‌اند و اساس کار فراماسون‌ها، همواره در هر زمانی و در هر کشوری، بهره‌جویی و بهره‌یابی از مردم زبون ناتوان سستْ‌پایِ سستْ‌دلِ سستْ‌رأی بوده است.»

این گفته او کاملاً درست و اصولی به نظر می‌رسد، چه آن‌که آنچه اندیشه فراماسونری بر سر ایرانیان آورده است، اثراتی مهلک و ویرانگر داشته است و می‌توان آن را موجب انحطاط و عقب‌ماندگی ملت ایران به شمار آورد، چه آن‌که نویسنده کتاب معروف «روابط سیاسی ایران و انگلیس» نیز به درستی به آن اشاره می‌نماید:

«باور کنید، از آن روزی که عنوان فراماسون در این مملکت پیدا شد و محفل سرّی آن‌ها به اشاره لندن در این سرزمین تشکیل گردید، از همان روز، بدبختی و سیه‌روزی ملت ایران، شروع شده است.»

هر چند نقطه شروع این جریان به سال‌ها قبل باز می‌گشت، اما بی‌گمان در دوران حکومت محمدرضا شاه، این تشکیلات، رشد قارچ گونه‌ای یافت و بر همه‌ ارکان مملکت ریشه دواند. با پیروزی انقلاب اسلامی، ریشه این قارچ سمّی زده شد و بساط آن جمع شد، اما با گذشت بیش از سی سال پیروزی انقلاب، سوگمندانه باید گفت شاهد ریشه گرفتن دوباره این جریان مخوف و انحرافی هستیم؛ جریانی که به شکل نوین و خزنده‌ای در حال نشو و نما است و این بار توسط برخی افراد ظاهرالصلاح در حال نضج گرفتن است. باید هوشیار بود و این خطر بزرگ را احساس کرد و با آن مقابله جدی نمود، چه آن‌که هرگونه تساهل و تسامح در برابر آن، خطرات و آسیب‌های جانکاه و غیرقابل جبران را بر جای خواهد گذاشت.

 

از این مطلب خوشت اومد ؟ با کلیک روی اینجا باز هم از این مطالب بخون !

منتظر نظرات سازنده شما هستیم !

ممنون از نگاه های قشنگتون !

اگه خوشتون اومده ما رو در هر کدام از شبکه های اجتماعی که مایلید دنبال کنید :

 

۱ ۰
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان